معنی نادر فلاح
حل جدول
از بازیگران فیلم طعم شیرین خیال
از بازیگران فیلم چند متر مکعب عشق
ساعد سهیلی، نادر فلاح
از بازیگران فیلم چند متر مکعب عشق
بازیگر فیلم چند متر مکعب عشق
ساعد سهیلی ، نادر فلاح
بازیگر فیلم چند متر مکعب عشق
فلاح
کشاورز
لغت نامه دهخدا
فلاح. [ف َ] (ع اِ) طعام سحری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (اِمص) باقیماندگی در خیر و نیکویی. (از اقرب الموارد). || زیست. (منتهی الارب). || رستگاری. (منتهی الارب). فوز و نجات. (از اقرب الموارد):
باد صبا بر آب کر، نقش قد افلح آورد
تا تو فلاح و فتح را بر شط مفلحان بری.
خاقانی.
هم خزانه ٔ فتوح بگشاید
هم نشانه ٔ فلاح بفرستد.
خاقانی.
قصد ما ستر است و پاکی و صلاح
در دو عالم خود بدان باشد فلاح.
مولوی.
کار تقوی دارد و دین و صلاح
که از او باشد به دو عالم فلاح.
مولوی.
هرکه در خردیش ادب نکنند
در بزرگی فلاح از او برخاست.
سعدی.
فلاح. [ف َل ْ لا] (ع ص، اِ) کشتی بان. || کرایه دهنده ستور را. || کشاورز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد):
بر سر خرمن به وقت انتقاد
نی که فلاحان همی جویند باد؟
مولوی.
رجوع به فلاحت شود.
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی آزاد
فَلاح، (فَلَحَ، یَفلَحُ) رستگار شدن، به مقصود رسیدن،
فرهنگ عمید
عربی به فارسی
باغبان , روستایی , دهاتی , ادم بی تربیت , ادم خشن , دهقانی , کشاورز , رعیت , مربوط به دهکده , مسخره
فرهنگ فارسی هوشیار
سریانی تازی گشته از فلحا کشتیبان، چار وادار سلاک دهنده ی ستور، کشاورز خوراک پگاهی، رستگاری، پیروزی، بهزیستی رستگاری صلاح حال، پیروزی فیروزی. (صفت) کشاورز برزگر. فوز و نجات، رستگاری، خیر و نیکوئی کشاورز، برزگر
معادل ابجد
374